صفحات کتاب را ورق می زنم تا بدانم تو چه کشیدی بانو اما وقتی برگ برگ کتاب را ورق می زنم و می خوانم از تو، چیزی جز اشک و غم نصیبم نمی گردد . شنیده بودم که پیامبر فرموده بود: ((فاطمه پاره تن من است ))اما چه کردند با تو آنان که می دانستند تو عزیز پدری .
فاطمه جان دلم می گیرد از این همه غربت، غربت علی، غربت حسنین و زینبین
بانو دلم می گیرد وقتی به آن صفحه از کتاب می رسم که شاهد گریه اولادت هستم زمانی که به شهادت رسیدی زمانی که فرزندانت صدا زدند اسماء مادر ما کجاست؟ اسماء ساکت شد اما نمی توانست قرار بگیرد و طاقت حرف زدن نداشت ، آقا زاده ها دویدند توی بیت مادرشان و دیدند مادرشان خوابیده چه قدر غمگین است این خط کتاب زمانی که لحظه ی وداع را یاد آور می شود . لحظه غم ،لحظه بی قراری ،لحظه ندای وا حسرتا .
فاطمه فاطمه فاطمه
وای بر باران اگر بی تو ببارد
وای بر خورشید اگر بی تو برآید
دریغ از بهار دریغ از بهار اگر بی تو بپاید
وای بر من وای بر من اگر بی تو بمانم
وای بر من وای بر من وای بر من .
درباره این سایت